بسیاری از روانشناسان دنیا، به این نتیجه رسیده اند که علت آشفتگیهای ذهن ما دو چیز است:

که ما یا، در گذشته باقی مانده ایم، دچار افسردگی می شیم،  اندوه، غم ها، کینه ها، چرا این کارو انجام دادم،  اون کار را انجام ندادم، فلان جا اون حرف را زدم، جواب فلانی رو ندادم

یا چرا جواب دادم، اون معامله رو کردم، آه لعنت به من، چرا اون کار رو انجام دادم، اینها ظرف ابتدایش و ریشه اش در ضعف عزت نفس ماست.

خمیر مایه ی ما بر اساس روانشناسی تحلیل رفتاری ۰تا۷سالگی طبق نوازشهای مثبت و منفی که از والدین و مراقبین خود،و در یکم جلوتر،گروه همسالان و دوستان، اقوام و جامعه شکل گرفته است

بطور کلی سیر در گذشته نمادی از فقدان عزت نفس هست،وقتی مدام گذشته ی خودمان را ارزیابی میکنیم ،باعث آشفتگی ذهن می شود،و مارا می برد در فیلدهای افسردگی.

یا مدام مارا می برد به آینده.چی می شه؟ چی قرار هست که بشه؟

مثلا خانم بارداری مدام نگران که اگر بچه ام سقط بشه چی؟یا در این موقعیت پاندومی کرونا، مدام نگران اگر کرونا بگیرم چی میشه؟

بنابراین نگرانی های آینده در ما ایجاد اضطراب و استرس می کند،افکار گذشته در ما ایجاد افسردگی می کند، و نمی گذارد ما لز لحظه ی حال خود لذت ببریم.
حالا روانشناسان دنیا آمدن یک مبحث بسیار جالب و جذاب و فوق العاده، متناسب با سلامت روان به نام مایند فولنس ،به معنای ذهن آگاهی را معرفی کردند.

گفته شده هر فردی بتونه در لحظه زندگی کنه، در لحظه فکر کنه، 

مثلا همین الان که دارید این مقاله را می خوانید فقط و فقط به مقاله متمرکز باش، دارید قهوه می خورید، فقط به قهوه فکر کن،دارید غذا می خوریدفقط روی غذایی که می خورید متمرکز باشی و به چیزی جز این فکر نکنید،

یواش یواش ذهنتان یاد می گیرد که فقط زمان حال برایش مهم باشد.

وقتی ذهن من یاد گرفت،از این سه پارت،گذشته،حال و آینده، تمرکزش فقط روی حال باشد، 

آهسته آهسته سلامت بدن من به ثبات میرسه

 افسردگی از من دور می شود

اضطراب و استرس هم ندارم و حالم هم خوب می شود.

در واقع حال خوب ما، خوشحالی و شادمانی ما، نشاط و شور و شوق ما و لذت ما یک چیز است (ماندن در زمان حال) و لذت بردن از رویدادی که همون لحظه

 دارم آن را می بینم، دارم می شنوم، دارم لمسش می کنم، دارم بو می کنم (استشمام)

من در این مقاله می خواهم چند تکنیک فوق العاده، برای اینکه یاد بگیریم چطور در لحظه حال زندگی کنیم  را به خوانندگان عزیز تقدیم میکنم.

تکنیک اول که باید یار بگیریم این هست که خیلی از مواقع،پرسیده می شود که (نمی شود در زمان حال زندگی کرد آخه اتفاقات گذشته نمی گذاره، در زمان حال بمانیم، فکر و نگرانی های آینده راحتم نمی گذاره ،آخه چطور در حال زندگی کنم؟

پژوهش ها نشان داده که اگر شما فقط بمدت یک ماه این تکنیک هایی که خدمتتان ارائه میدهم را ،انجام دهید،بعداز یکماه متوجه میشوید که مثلا اگر در قبل ۱۰درصد در زمان حال بودید،الان سه برابر شده،یعنی ۳۰ درصد

وقتی در مسیر قرار میگیرید، رو به پیش و جلو حرکت می کنید،و بعد از مدتی اصلا خودتان مشتاقانه و مصرانه می خواهید که در زمان حال باشید.

خیلی وقت ها درگیری های من مثلا با خانواده ی همسرم سر اتفاقاتی هست که در گذشته افتاده، و ذهن من توانایی فراموش کردنش را نداره

 دیدی مادرت چی گفت؟

 خانوادت چطور رفتار کردن؟

 خونه خریدیم چه کادویی دادن ، دیدی….

مدام ذهن من داره رویدادهای گذشته را پردازش می کند.

در سبدنی استرالیا یک پژوهش جالب انجام دادند و نتیجه این بود که ذهن انسان تمایل دارد به سمت افکار منفی و ۸۰درصد روی مدار منفی هست و فقط ۲۰درصد روی مدار مثبت سیر می کند.

و این در تمام دنیا و بین تمام آدمها هر سن و سالی، هر مقام و منصبی وجود دارد، یعنی اگر در روز ۵ تا فکر کنید ۴ تاش روی مدار منفی هست، و هنوز دانشمندان متوجه نشدند که چرا ما اینقدر تمایل به افکار منفی را زنده نگه داریم.

مثال:اگر در محل کار به ما بی احترامی، ولو کوچک کنند، کل روز ما به هم می ریزد، بدخلقو رنجیده خاطر می شویم، وقتی به منزل می رویم از ما می پرسند که چه خبر؟ امروز چطور بود؟

سریع میگوییم افتضاح،کلا ذهن ما محدودیت ها رو بیشتر بیاد می آورد و در خود نگهداری می کند، ما نقصان ها، کمبودها، غم ها و اندوه ها را بیشتر به یاد می آوریم.

طبق گزارش پژوهش های روانشناختی،گویا ذهن ما تمایل دارد که مارا بیشتر ببرد در سیاه چال های گذشته مان 

به همین دلیل با ذهن آگاهی من زرنگم، حسابی دست ذهنم را می خوانم، تا می بینم که ذهن می خواهد من را ببرد در کمبودها، دستشو می گیرم، میگویم بیا جلو،من بهت اجازه نمی دهم بروی در گذشته سیر کنی و حالمو بد کنی، باید در زمان حال باشی.

اگر اختیار ذهنمان دست خودمان نباشد و ذهن خودش مدیریت کند و خودش فرمانده باشد،قطعا سر از قه قرا در می آوریم. 

مثلا امروز به چه چیزهایی فکر کردید؟

کمبودها؟

بدبختی ها؟

نابسامانی ها؟

به اقتصادم؟

به قیافم که دوستش ندارم؟

شغلم که دارن بهم مدام زور میگن؟

خب حالا من چکار کنم؟

من به ذهنم میگویم که دیگر اجازه نمی دهم و نمی خواهم تو فرمانده باشی و مچش را می گیرم، و از الان می خواهم جایی که من میگویم تو بروی

با چه تکنیکی؟تکنیک ذهن آگاهی

آیا ذهن آگاهی می تواند ارثی باشد و توسط ژن از پدر مادر به ما منتقل شده باشد؟

شخصیت ما ترکیبی از وراثت و محیط است، ژن ها روی ما اثرگذارند، محیط، شیوه فرزند پروری والدین ما، نوع آموزش که در مدرسه گذراندیم و انتخاب دوستانمان، ارتباط دارد

 اما نکته ی مهم و اساسی این است که تمام مهارت های روانشناسی اکتسابی هستند و ربطی به سن و جنس ندارد.

مثلا اگر ما خانواده ی مثبت اندیشی داشته باشیم خیلی راحت تر مهارت ذهن آگاهی را کسب می کنیم و نیاز نیست من بعنوان مشاور زیاد تکاپو کنم.

اما برعکس اگر خانواده ی منفی نگری داریم، که مدام خاطرات بد و منفی را یاد آوری می کنند، در همین لحظه بدون در نظر گرفتن سن و جنس تصمیم بگیرید

 یک پاکسازی را در ذهن شروع کنید، و باخود تکرار کنید

می خواهم از این به بعد،یک جور دیگر زندگی کنم، من نمی خواهم عمرم را در گذشته ای که رفته و من نمی توانم در گذشته که چک باطله هست سیر کنم، درسته که قسمتی از زندگی ما گذشته است و شما به هیچ عنوان توانایی جبران گذشته را ندارید،مگر اینکه درس بگیرید، من می خواهم در لحظه ی حال باشم از همین لحظه می خواهم یک آدم جدید باشم، 

بهترین جمله اینه که، امروز اولین روز از باقی مانده ی عمر توست، تولدت مبارک روزی که من تشخیص میدهم سبک نگرشم،گفتارم و رفتارم را تغییر دهم روز تولد من است.

خب تکنیک اول:

خودت را ملزم کن روزی دوبار ،هربار به مدت ۵ دقیقه، یعنی دو تا ۵دقیقه، در هر محیط جدیدی که میر وی، سوار تاکسی می شوی در مسیر محل کار، وارد سوپرمارکت می شوی جهت خرید، وارد یک اداره می شوی یا ترافیک یا پارک یا…

۵دقیقه اول

چشمم را باز می کنم و هرچیز جدیدی که در آن لحظه می بینم روی آن متمرکز می شوم، مثلا گل و گلدون جدید روی میز،پ رده ی تغییر یافته، پوشش طرف مقابل، رنگ آمیزی ها، چشمم را باز می کنم و به مدت ۵دقیقه خوب متمرکز می شوم.

۵دقیقه دوم

گوشها مو تیز می کنم و به صداهای جدید متمرکز می شوم، صدای چک چک آب، ترمز ماشین، باد، خش خش برگ ها، گامهای آدم ها، دیالوگ ها و سعی می کنم مثبتها رو بیشتر ببینم و بشنوم.

شاید بپرسید چه فایده ای دارد؟

یواش یواش دارین مسیر عصبی در لحظه حال زندگی کردن رو در ذهن تشکیل می دهیم، تمارین ساده اما فوق العاده تکنیکال است، و اینچتین بعداز مدتی (۲۱الی۳۰)روز مغز ما یاد می گیرد در لحظه حال زندگی کند

تکنیک دوم خوراکی ها

برای خوردن هر خوراکی ۵حس خود را درگیر کنید.

مثلا خوردن یک دانه ی بادام

اول خوب نگاهش کنید، ببینید نور ازش رد میشه، بعد بو کنید، با دست لمس کنید، در کنار گوش فشارش دهید ببینید چه صدایی دارد.

داخل دهان بگذارید

دو نصف کنید، نیم سمت راست نیم سمت چپ، یک سمت را بجوید و موقع بلع مسیر را رد یابی کنید با حس خودتان و بعد قسمت دیگر را بجوید

خیلی ها از چاقی مفرط رنج می برن ،چون تند تند غذا می خورند و اصلا نمی دانند چه خورده اند، 

در این تکنیک ما به مراجع می گوییم مثلا سبزی هارا دانه دانه بخورید و متمرکز شوید،و ۵ حس را درگیر کنید، باور کنید خوردن یک دانه بادام حدود ۱دقیقه زمان می برد و هرچه این تایم طول یکشد پیام سیری زودتر به مغز می رسد و ما احساس سیری می کنیم

با یک تیر دونشان،هم در تناسب اندام بخودمان کمک کرده ایم، هم اینکه ذهن را به در لحظه حال زندگی کردن تربیت کرده ایم.

چرا در گذشته رفتن خوب نیست مگر گذشته چه مشکلی دارد؟

بعنوان نتیجه گیری از مباحث می خواهم مثلت خوشبختی را به شما آموزش  دهم